پيام دوستان
+
سن وبلاگم 15 سال و 5 ماه و 5 روز شده :)
* راوندي *
ديروز 9:46 عصر
اسپايکا
15 سالم بود، مثل هميشه پشت سيستم تو اتاقم، صفحه ثبت وبلاگ جديد جلوم بود تو فکر انتخاب يه آدرس براي وبلاگم بودم چند تا اسم اومد به ذهنم ولي قشنگ نبودن چيزي که ميخواستم رو نميرسوندن يهو از پسرخالم که چند ترم زبان جلوتر از من بود و کنارم رو صندلي نشسته بود پرسيدم پيشرفته به انگليسي چي ميشه گفت Advanced گفتم همين خوبه و دکمه ثبت رو زدم :دي
اسپايکا
از همون اول ميخواستم پيشرفته بودن رو به هر کس که مياد تو وبم القا کنم :D
اسپايکا
{a h=beautifullove}کلبه تنهاييمريم{/a} همينطوره :)
* راوندي *
پريشب وبلاگهاي من به قتل رسيدند :'(
+
يادمه اينجا يه آ.مرصاد سيستاني داشت ...يه آ.ابوالفضل صياد ...يه آ.محمدمهاجري ....يه اميدآروين ....يه خاله مهتاب ....يه نگاه منتظر ....يه دستان خالي.....شقايق بانو..دکتر نگو بلا...الهام بانو...محبوبه*..سرباز133
کلبه تنهايي*مريم*
ديروز 12:10 صبح
10 فرد دیگر
87 فرد دیگر
+
منم تشنه ام ...
تشنه يک جرعه آب حرم ...
و دلتنگ مشهدالرضا ...
*السلام عليک يا علي بن موسي الرضا عليه السلام*
پيام رهايي
103/2/4
+
تسويه حساب کردن با گذشته، به اين معناست که ما بايد هرگونه کار ناتمام در رابطه با هر شخص، پروژه يا فعاليتي را که با آن درگير بودهايم به سرانجام برسانيم.
ما نميتوانيم زندگي جديد خود را روي ستونهاي سست گذشته؛ کارهاي ناتمام؛ قراردادهاي لغو شده و کلا مسائل حل نشده بنا کنيم....
* راوندي *
103/2/3
+
تو را من چنين مي بينم
سرابي و خيالي ...
تو را من چنين مي پندارم
غباري و گردبادي
تو را من چنين در ميابم
گمشده و ناپيدايي...:'(
ساناز ابراهيمي فرد
در انتظار آفتاب
103/2/2
+
مشکل دنيا اين است که
آدمهاي باهوش پر از شک و ترديد هستند،
در حالي که آدمهاي احمق پر از اعتماد به نفس!
چارلز_بوکوفسکي
در انتظار آفتاب
103/2/2
اي کاش فقط مشکل دنيا همين بود :) بنظرم مشکل اصلي دنيا اينست که هر کاري که امروز انجام ميدهيم فردا متوجه ميشيم اشتباه بوده :D
{a h=ravandi} راوندي {/a} الهي خدا کسي رو از کرده اش پشيمون نکنه..ولي به نظرم بلاهايي که بقيه سرمون در ميارن خيلي دردناک تره تا اونايي که خودمون مسئولش بوديم
+
اگر کسي شب سرما به ابرها زد و گم شد
مرا به ياد بياريد
و با ستاره ي چشمم براي «راه بلدها» نشانه اي بگذاريد
براي اين گل قرمز، نماز مرده بخوانيد، مرا شمرده بخوانيد
براي خاکسپاري تمام باغچه ها را به مادرم بسپاريد
در انتظار آفتاب
103/2/2
+
گر رود سر بر نگردد سرنوشت
اين سخن با آب زر بايد نوشت
سرنوشت ما به دست ديگريست
خوش نويس است او نخواهد بد نوشت اميدوارم آدينه خوبي را در کنار عزيزانتان خوش بگذرانيد.شاد بانشاط سلامت وفرجامي نيک داشته باشيد.
درپناه ومحبت حضرت دوست باشيد انشاءالله
در انتظار آفتاب
103/2/2
كيوان گيتي نژاد و
103/1/24
+
دلم برات تنگ شده
نبودنت رو در روز تولدت بيشتر حس مي کنم
با يک دنيا دلتنگي و اندوه
تولدت مبارک @};-
*قاصدك*
103/1/23
+
عيد آمده ست، دف بزن و روزه باز کن
با ماه تازه، روزه سي روزه باز کن
لب را پيقبول خدا بستي از طعام
اکنون ولي براي خدا روزه باز کن
سي جزء عشق خواندي و آموختي، کنون
لبها به نشر اين همه آموزه باز کن
طاعات قبول عيدتون مبارک
انديشه نگار
103/1/23
+
مگر يک نفر در چند جبهه مي تواند بجنگد. انصاف نيست در کنار بد خواهان ، خيرخواهان هم به جنگم بيايند
كيوان گيتي نژاد و
103/1/20
گفتم دنياي آزمون همين دنياست دعا کن شهادت نجات ات دهد چراکه اگر کردي اشتباه و افتادي به چاله حال آزمون مي کند از آن پيراهن عثمان بر ديوار قلعه آويزان تو بايد نشان دهي که قاتل عثمان که هستش تازه بعد دادگاه بايد بروي مجرم بياوري دادگاه خلاصه کارت درمي آيد چون تو اين عالم برزخ هرچه و هرکه بيشتر آتيش ات زند اجرش بالاتر است فقط آرزوي شهادت کن تنها راه خلاصي والسلام
+
دروغي که واجب است بگويي....
اياك نعبد و اياك نستعين
مي دانيم که فقط او را عبادت نمي کنيم و فقط از او ياري نمي خواهيم..... پس دروغ مي گوييم.
ولي اين دروغ بر ما واجب است...
تاحالا از خودت پرسيدي چرا بر ما واجب شده اين عبارت رو بارها در روز بگوييم.....
كيوان گيتي نژاد و
103/1/20
با نظر کاکتوس موافقم....ولي خودمونيما من يکي که آدم بشو نيستم از بس توبه کردم و توبه شکوندم خجالت مي کشم ازش..........:'(
+
داخل که شديم، ديدم بسيجي جواني توي ستاد فرماندهي نشسته. گفتم: بچه بلند شو برو بيرون. الان اينجا جلسه است. يکي از کساني که اونجا بود، سرش را به گوشم نزديک کرد و گفت: اين بچه، فرماندهي گردان تخريبه!!
? سردار شهيد حسن باقري ?
كيوان گيتي نژاد و
103/1/20